عشق مکتب

حوزه علمیه الزهرا (سلام الله علیه) کازرون
  • خانه 
  • صیاصت های  غلط 
  • تماس  
  • ورود 

حکایت

06 مرداد 1396 توسط الهام

ابوالحسن خرقانی می گوید؛

جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد!

مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم 

تا به او نخورد!

او گفت: ای شیخ! خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد شد!

مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده های گل آلود می 

رفت، به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی!

گفت: من بلغزم باکی نیست، به هوش باش تو نلغزی ای 

شیخ! که جماعتی از پی تو خواهند لغزید…!

کودکی دیدم که چراغی در دست داشت

گفتم: این روشنایی را از کجا آورده ای؟

کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت: تو 

که شیخ این شهری بگو که این روشنایی کجا رفت ؟

زنی بسیار زیبارو که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد!

گفتم: اول رویت را بپوشان، بعد با من حرف بزن!

گفت: من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بی خود 

شده ام که از خویش خبرم نیست، تو چگونه غرق محبت 

خالقی، که از نگاهی بیم داری….؟!

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بهانه لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

عشق مکتب

بسم الله الرحمن الرحیم ای ﺯﺩاﻳﻨﺪﻩ اﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻏﻢ اﻯ ﺭﺣﻤﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﺶ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺖ ﻭ اﻧﺪﻭﻩ ﻣﺮا ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺯ ﻭ ﻏﻢ ﺩﻟﻢ ﺭا ﺑﺰﺩاﻯ اﻯ ﻳﮕﺎﻧﻪ اﻯ ﻳﻜﺘﺎ اﻯ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ اﻯ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻧﺰاﺩﻩ اﻯ ﻭ ﺯاﺋﻴﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ اﻯ ﻭ ﻛﺴﻰ ﻫﻤﺘﺎﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﺮا ﺣﻔﻆ ﻛﻦ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﻛﻰ ﺁﺭ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﻢ ﺭا ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻦ. سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان صلوات
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • برادری
  • شهدا
  • سخن بزرگان
  • حدیث
  • بهانه
  • مهدویت
  • سیاسی
  • آیه نوشت
  • شهید نوشت
  • مهارت های زندگی
  • داستان نوشت
  • مناسبت
  • عکس نوشت
  • تربیت کودک

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس