عشق مکتب

حوزه علمیه الزهرا (سلام الله علیه) کازرون
  • خانه
  • صیاصت های  غلط 
  • تماس  
  • ورود 

فنجان قهوه 

19 شهریور 1396 توسط الهام

گروهی از دوستان ملاقاتی با استاد مسن دانشگاه خود داشتند. گفتگو خیلی سریع به مشاجره در باره استرس و تنش درزندگی تبدیل شد.استاد به شاگردان پیشنهاد قهوه داد و از آشپزخانه با سینی قهوه در فنجانهای متفاوت برگشت. فنجانها ی شیشه ای,فنجانها ی کریستال,وفنجانهایی که برق می زدند…بعضی از فنجانها معمولی و برخی گرانقیمت بودند. پس از اینکه هر یک از آنها فنجانی برداشتند استاد گفت اگر دقت کرده باشید همه فنجانهایی که به نظر زیبا وجالب می امدند اول انتخاب و برداشته شدند,وفنجانهای معمولی در سینی باقی ماندند.هر یک از شما بهترین فنجان را می‌خواست,و"این منبع استرس و تنش شماست. آنچه که شما در واقع به دنبالش بودید,قهوه بود و نه فنجان!!! 

درحالیکه شما همه به دنبال بهترین فنجان بودید حال اگر زندگی قهوه باشد؟ پس شغل,پول,پست و مقام و عشق و غیره فنجان هستند! آنها فقط ابزاری هستند برای حفظ و نگهداری “زندگی" لطفا اجازه ندهید فنجانها شمارا به خود جذب نمایند.قهوه نوش جانتان

 نظر دهید »

قوطی کمپوت

15 شهریور 1396 توسط الهام

  در نامه نوشته بود:

«برادر رزمنده سلام، من یک دانش آموز دبستانی هستم. خانم معلم گفته بود که برای کمک به رزمندگان جبهه های حق علیه باطل نفری یک کمپوت هدیه بفرستیم. با مادرم رفتم از مغازه بقالی کمپوت بخرم. قیمت هر کدام از کمپوت ها رو پرسیدم، اما قیمت آنها خیلی گران بود، حتی کمپوت گلابی که قیمتش ۲۵ تومان بود و از همه ارزان تر بود را نمی توانستم بخرم. آخر پول ما به اندازه سیر کردن شکم خانواده هم نیست . در راه برگشت کنار خیابان این قوطی خالی کمپوت را دیدم برداشتم و چند بار با دقت آن را شستم تا تمیز تمیز شد. حالا یک خواهش از شما برادر رزمنده دارم، هر وقت که تشنه شدید با این قوطی آب بخورید تا من هم خوشحال بشوم و فکر کنم که توانستم به جبهه ها کمکی کنم.» بچه ها تو سنگر برای خوردن آب توی این قوطی نوبت می گرفتند، آب خوردنی که همراهش ریختن چند قطره اشک بود..

 نظر دهید »

نیکی به دیگران 

15 شهریور 1396 توسط الهام

 که توانایی  نیکی به همه مردم با اموال مان را نداریم،چگونه به ایشان نیکی نمائیم؟”

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ قَالَ:

 إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِطَلَاقَةِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ اللِّقَاءِ.

بطور مستند از امام جواد از پدرانشان از  امیرالمؤمنین صلوات الله علیهم که فرمودند: بدون شک شما هرگز نمی توانید به همه مردم با اموالتان نیکی کنید. پس به آنها با گشاده رویی و برخورد نیکو،نیکی نمائید.

بحارالانوار

 نظر دهید »

وظائف منتظران

15 شهریور 1396 توسط الهام

چرا باید امام زمان را بشناسیم ؟؟؟؟

«شناخت امام به دليل عقل و نقل ثابت و لازم است». 

?دليل عقل 

چون آن حضرت امامى است كه اطاعتش واجب مى باشد، و كسى كه اطاعتش واجب است بايد حقّانيّتش را شناخت، تا با شخص ديگرى كه مدّعى مقام آن جناب است، اشتباه نگردد، بنابراين شناخت و معرفت مولايمان حضرت حجّت عليه السلام واجب است…. 

?دليل نقل 

شيخ صدوق قدس سره از حضرت ابوالحسن موسى بن جعفرعليه السلام روايت كرده، كه فرمود: هركس در چهار چيز شك كند به تمام آنچه خداى تبارك و تعالى نازل فرموده كفر ورزيده است… يكى از آن ها: شناختن امام در هر زمان؛ از جهت شخص و صفات اوست.

منبع :کتاب انتظار چیست؟منتظر کیست؟

 نظر دهید »

اولین دیدار

10 شهریور 1396 توسط الهام

تو جریان یکی از تظاهرات…

وقتی اعلامیه های حضرت امام(ره) رو پخش میکردم…

گیر مأمورا افتادم.حسابی کتک خوردم و چادر و حجابمو از سرم کشیدن.یهو فهمیدم یکی دستمو گرفته و میگه خودتو بکش بالا.یه موتور سوار بود.که با کلاه چهره شو پوشونده بود.علامیه ها رو که تو دستم دید.با غضب گفت:“کاش این اعلامیه ها رو میخوندی تا اول رو خودت اثر میکرد بعد پخشش می کردی بین مردم!!!”

تازه متوجه شدم که منظورش نداشتن حجابمه.انگار که آب جوش رو سرم ریخته باشن.با عصبانیت گفتم:“شما که خودتو سرباز امام میدونی یاد نگرفتی از ظاهر مردم در موردشون قضاوت نکنی…؟!مأموراچادر از سرم کشیدن…”

گفت:“همینجا بمون من الان برمیگردم…”

وقتی برگشت دیدم چادرم تو دستشه یه گوشمالی حسابی هم به مامورا داده بود ولی من هنوز از دستش عصبانی بودم.آخه تا اون روز هیچ کس به این روشنی از من انتقاد نکرده بود بعد اون مدام تو تظاهرات همو میدیدیم.همیشه ازم انتقاد میکرد.بعدهافهمیدم این پسره که مدام به خودش جرأت میده و ازم انتقاد میکنه،پسر همسایمونه.که باهاشون رفت و آمد داریم ولی هیچ وقت از نزدیک ندیده بودمش.بعد از چند ماه ازم خواستگاری کرد.اما گفت که خدا واسش عزیزتره.ازم خواست که سر راه اهدافش قرار نگیرم و به من هم قول داد سد راهم نباشه و همیشه همراهیم کنه.منم گفتم که از همون روز اول منتظر پیشنهادش بودم و اونم از خوشحالی حتی از من خداحافظی نکرد و رفت…

(خانوم ملکی همسر شهید سيد منوچهر مُدِق)
منبع :کتاب و اینک شوکران یک

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 54
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

عشق مکتب

بسم الله الرحمن الرحیم ای ﺯﺩاﻳﻨﺪﻩ اﻧﺪﻭﻩ ﻭ ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻏﻢ اﻯ ﺭﺣﻤﻦ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﻭ ﺭﺣﻤﺖ ﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﺩﺭ ﺩﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻟﺶ ﺩﺭﻭﺩ ﻓﺮﺳﺖ ﻭ اﻧﺪﻭﻩ ﻣﺮا ﺑﺮﻃﺮﻑ ﺳﺎﺯ ﻭ ﻏﻢ ﺩﻟﻢ ﺭا ﺑﺰﺩاﻯ اﻯ ﻳﮕﺎﻧﻪ اﻯ ﻳﻜﺘﺎ اﻯ ﺑﻰ ﻧﻴﺎﺯ اﻯ ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﻧﺰاﺩﻩ اﻯ ﻭ ﺯاﺋﻴﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ اﻯ ﻭ ﻛﺴﻰ ﻫﻤﺘﺎﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ ﻣﺮا ﺣﻔﻆ ﻛﻦ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺎﻛﻰ ﺁﺭ ﻭ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻳﻢ ﺭا ﺑﺮﻃﺮﻑ ﻛﻦ. سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان صلوات
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • برادری
  • شهدا
  • سخن بزرگان
  • حدیث
  • بهانه
  • مهدویت
  • سیاسی
  • آیه نوشت
  • شهید نوشت
  • مهارت های زندگی
  • داستان نوشت
  • مناسبت
  • عکس نوشت
  • تربیت کودک

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس